نقد و بررسی سریال عشق مدرن

این سریال آنقدر حس خوبی دارد که ممکن است حالت را به هم بزند

Amazon Prime Video

عاشقی بدون توجه به سن و شرایط، پیچیده، احساساتی و آشفته است. اما سریال مفرح جدید آمازون، ساخته جان کارنی، چنین واقعیت‌های آزاردهنده‌ای را به زیر فرش جارو می‌کند. عشق مدرن از یک ستون در نیویورک‌تایمز اقتباس شده است (از این ستون برای تولید یک پادکست پرطرفدار نیز استفاده شده است) و به همان اندازه که چشم اندازی زیبا و تخیلی از منهتن را نشان می‌دهد، همانطور هم از زندگی مردم می‌گوید. سوسوی چراغ‌های سنترال پارک، درخشش و زرق و برق وسط شهر، خیابان‌ها با مردمی عجیب و شوخ و شیکپوش. این سریال در حال و هوای فیلم‌های قدیمی وودی آلن، اوایل سریال«سکس و شهر» و بخش «حرف‌های محله» در نیویورکر است ـ محیطی که «عشق مدرن» با کمال خوشحالی خود را به آن گره می‌زند.

کارنی، که این سریال را تولید و چهار قسمت از هشت قسمت مستقل آن را کارگردانی کرده، در سال ۲۰۰۷ با فیلم کم هزینه موزیکال «یک بار» که داستان ملاقات خواننده دوره گرد با زنی نظافتچی بود، مشهور شد. او بعدها وقتی به ایندیپندنت اعتراف کرد از کار کردن با کیرا نایتلی در فیلم «دوباره شروع کن» ساخت ۲۰۱۳ به دلیل «بی صداقتی و عدم خودتحلیلی» نایتلی، پشیمان است، موجب بلوایی شد. بعداً کارنی عذرخواهی کرد و به وضوح از لیست بازیگرانA حذف نشد، زیرا «عشق مدرن» پر است از این بازیگران.

ان هتووی(هاتاوی) نقش یک وکیل دو قطبی را ایفا می‌کند که زندگی عاشقانه‌اش بالا و پایین‌های شدیدی دارد؛ از شیفتگی و شیدایی با نگاه اول تا از خودبیزاری و تنهایی. اندرو اسکات، که به‌عنوان پدر فلرتی در سریال فلیبگ شناخته می‌شود، در تلاش برای جا افتادن در نقش نیمی از زوج همجنسگرا لهجه آمریکایی‌اش را نرم و منعطف به کار می‌گیرد. کاترین کینر و دیو پاتل در یک نمایش دونفره، در مورد عشق از دست رفته یکدیگر را مقصر می‌خوانند و اینکه چرا گاهی اوقات بهتر است به سمت گذشته خود بدوید تا اینکه از آن فرار کنید.

کارنی نگاهی متعالی به زندگی هرروزه دارد، این را می‌توان در بهترین کاری که از کریستین میلیوتی (بازیگر «چگونه با مادرت آشنا شدم»، «آینه سیاه»، «یواس اس کالیستر») در «وقتی که دربان مرد زندگی شماست» گرفت، دید. مگی (میلیوتی) یک عاشق بخت برگشته ساکن آپارتمانی در بالای شهر است که دربان آن (لورنتیو پوسا) ـ بازیگری کاملا بیگانه در این سوی اقیانوس ـ است. او خودش را به‌عنوان داور نهایی تشخیص در مورد مناسب بودن قرارملاقات‌های مگی گمارده است. این یک قضیه عمیقاً چندش آور است، مخصوصا برای اینکه مانند سایر منابع، بر اساس یک داستان واقعی ساخته شده است.

اما کارنی خیلی سریع می‌تواند یک حس خوب در داستان بگذارد و یک داستان جذاب در مورد نجابت انسان ببافد و اینکه چگونه همیشه به دنبال رویاها رفتن ارزشش را دارد، زیرا در نهایت، شما در آن سو به سرزمین موعود خواهید رسید. امروزه جهان می‌تواند بدجور تاریک و ترسناک به نظر برسد. «عشق مدرن» آمده تا به ما بگوید که هرازگاهی اشکال ندارد که در وان معطر خوشبینی بی پروا غوطه ور شوید، این آن چیزی است که بخش افتتاحیه این سریال می‌گوید.

مشکل اینجاست که شیرینی از شریان‌های کارنی غلیظ عبور می‌کند. او خیلی سریع افسار را می‌کشد، این مینی درام‌های ۳۰ دقیقه‌ای، ممکن است منجر به حالت تهوع شود. این به‌رغم تلاش فداکارانه، بویژه، هتووی است. او همه توان خودش را در چارچوبی که کارگردان برایش تعیین کرده به‌عنوان شخصیتی که با اختلال دو قطبی خود در جدال است، به کار بسته، شبیه نمایش موزیکال «لالالند» در «مرا همانگونه که هستم بپذیر، هر کی که هستم». وقتی او خیلی خوشحال است، به نظرش نیویورک مثل یک نمایش موزیکال بزرگ است ـ استعاره‌ای که حس می‌کنی قلب واقعیت است، اما جدیت هتووی آن را باورپذیر می‌کند.

با این حال، با قسمت چهارم و ورود شارون هورگان بدبین‌تر به‌عنوان نویسنده و کارگردان خیالمان راحت می‌شود. در«جمع شویم تا بازی زنده بماند»، تینا فی و جان اسلاتری زوجی که مدام در حال مشاجره هستند، یاد می‌گیرند از طریق بازی هفتگی تنیس، اشتباهات یکدیگر را نه تنها بپذیرند، بلکه دوست داشته باشند. هورگان از فیلتر رویایی که کارنی روی نیویورک گذاشته، فاصله می‌گیرد: حس طنز کنایه آمیز او کام را از سرخوشی بخش چهار پاک می‌کند. بعضی اوقات برای هضم شیرینی به تلخی نیاز دارید.

این نوشته برگردان فارسی از مقالات منتشر شده دیگری است و منعکس کننده دیدگاه سردبیری روزنامه ایندیپندنت فارسی نمی باشد.

www.independent.co.uk/arts-entertainment/tv/reviews/modern-love

© The Independent

بیشتر از فیلم